هوای تو
نسیم لبخند را
برلبم می رساند
ودوباره
شکوفه های
شعرم را
به
میوه مینشاند
شیرین وآبدار
باب دندانت
ای یگانه مالک قلبم
برو
لاقل برای
چنددقیقه
نمیشود
ونمیتوانم
اینهمه
ملسی راتحمل کنم
مست میشوم
و
شاید
ازحال که هیچ
ازدنیا
بروم
قوم لر در"سوریه، مصر ،عراق ، افغانستان و ایران"پراکنده است
(محقق پیشکسوت کهگیلویه و بویراحمدی )
کد خبر: 5707
تاریخ: 25 دی 1392 - 02:53
عصردنا : قوم لر از قوم های اصیل آریایی – ایرانی است که در مناطق مختلف جهان بخصوص امپراطوری ایران گذشته حضور دارند .
جنگ های مختلف در طول تاریخ و تقسیمات جغرافیایی سبب شد تا این قوم لر بزرگ در کشورهای مختلف پراکنده شوند .
ریشه تاریخی این قوم و پراکندگی آن در دنیا از نکات جالب توجه و خواندنی گفتگوی اختصاصی "عصردنا" با استاد "نورمحمد مجیدی کرایی "محقق پیشکسوت و شناخته شده "کهگیلویه و بویراحمدی " بود که با هم می خوانیم .
** جناب آقای مجیدی ریشه تاریخی قوم لر را بفرمایید؟
قوم لر از قوم های آریایی اصیل و ایرانی است . در آن زمان ایران کشوری بسیاری بزرگ بود که شام (سوریه فعلی ) و مصر هم بخشی از آن بود . در تاریخ گزیده "حمدالله مستوفی " مطالبی هست و بخاطر آنکه اطاله کم نشود پیشنهاد می کنم این بخش در آن کتاب مطالعه شود. در "جهان آراء تاریخ صفوی" از حاکمان بومی و پادشاهان لر صحبت می کند و گفته می شود اصل آن از کشور "سوریه " آمده است .
لرها دو دسته بودند یک گروه لرهای بومی ایران هستند و آنهایی که از سوریه آمده اند درباره آنها مطالبی در کتاب یادواره نظام سنتی استان "کهگیلویه و بویراحمد" نوشته ام که از سوریه آمده اند و علت مهاجرت آنها هم اختلافی بود که با صلاح الدین ایوبی حاکم وقت سوریه داشتند .
*** یعنی لر مقیم سوریه بودند ؟
بله ، البته آنها ایرانی بودند چرا که در آن دوران شام و سوریه و مصر جزئی از ایران آن زمان بودند . همین الان هم در سوریه و مصر لر ایرانی وجود دارد.
** همانند ما کهگیلویه و بویراحمدی هستند ؟
بله ، در سوریه ، افغانستان ، مصر و عراق لر داریم شبیه خودمان با اجداد لری . در سوریه "حلب و اطراف حلب " که الان جنگ و درگیری هست لرهای خودمان سکونت دارند !
** درتاریخ می خوانیم ساکنان حلب علیه حکومت "حافظ اسد " قیام کرده بودند و الان هم از مخالفان جدی "بشار اسد " هستند پس نگو آقا لر هستند ما فکر می کردیم "عرب " هستند !
با خنده ، بله آنها لر بودند و 25 هزار نفر آنها را حافظ اسد کشت .
** در کشور مصر هم فرمودید حضور دارند در کدام مناطق آن ساکن هستند؟
در خود مصر بنام طایفه ای بنام نِوِز زندگی می کنند و در عراق هم ساکن هستند .
** افغانستان چی ؟
در افغانستان هم لر وجود دارد که در استان "نیمروز " ساکن هستند و طایفه کرایی ما در سیستان و بلوچستان است که با آنها ارتباط داریم.
** آقای مجیدی در اروپا و آمریکا هم لرها مانند عراق ، سوریه و مصر از قدیم بوده اند ؟
در اروپا اطلاعی ندارم و آمریکا هم که (ککایل ) برادر مان جدید مان هستند (با خنده ).
* این لر کوچک و بزرگ چگونه نام گذار می شوند ؟
لرهایی که از سوریه آمده اند ، در لرستان ساکن شدند و لر کوچک هستند و لرهای "کهگیلویه و بویراحمد ، ممسنی و بختیاری " که در سرزمین فعلی ایران و همین مکانهای جغرافیای فعلی بودند بنام لر بزرگ شناخته می شوند .
با خنده ، این را دیگه من نمی دانم .خانواده اتابکان لر بزرگ بودند و تا 400 سال حکومت می کردند.
پادشاه لر (کریمخان زند)
کریمخان زَند (زاده? 1119 ه. ق. - درگذشته? 1193 ه. ق. در شیراز) فرمانروای ایران از (1163 تا 1193 ه. ق.) و بنیانگذار دودمان زندیه بود. زندها یک طایفه دامدار از قوم لر بودند که در زاگرس و دشتهای همدان به روش دامداری زندگی کرده و مرکز استقرارشان در روستاهای پری و کمازان در نزدیکی ملایر بود.[2]
کریمخان در دوران اوج حکومت خود تقریباً بر تمام ایران حکومت میکرد اما از تاجگذاری خودداری نمود و پس از پیروزی بر محمدحسن خان قاجار در دیوانخانه قدیم تهران بارعام داد و خود را وکیل الرعایا خواند.[3] برخی ایلهای لر در شکل گیری حکومت به کریمخان کمک کرده و همراه وی به شیراز رفتند اما پس از انقراض سلسله زندیه به لرستان بازگشتند.[4] وی پیش از به قدرت رسیدن رئیس طایفه زند و از فرماندهان سپاه نادرشاه بود. حکومت او دورهای آرام در تاریخ ایران به شمار میرود. وی اجازه داد تا بعضی از اقوام ساکن شمال ایران مستقل از حکومت باقی بمانند و یکی از همانها به نام طایفه قاجار با شکست لطفعلی خان زند دودمان زندیه را برانداختند.[5][6] از آن نمونه مدارا با میر مهنا و خوانین بختیاری و مدیریت محلی او در مرکز و جنوب ایران و نیز قاجار در شمال ایران بود.
کریمخان توانست پس از فروپاشی حکومت نادرشاه افشار، تمام بخشهای مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود درآورد. همچنین برادر وی، صادقخان زند، نیز موفق شد در سال 1189 ه. ق. بصره را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران پیوست نماید و از این طریق، نفوذ ایران را بر سراسر اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.
محل تولد کوروش بزرگ :
طبق نوشته های هرودت و گزنفون مورخان یونانی کوروش در روستایی به نام پارسوماش که جزو ساتراپ (استان) انشان بوده و در حال حاضر شامل شهرهای بختیاری نشین (لرزبانها) میشود به دنیا آمده (نزدیکی های مسجد سلیمان) که الان به آن منطقه میگویند بردنشانده و در موزه ملی ایران باستان نیز آثار باستانی مربوط به این مکان به وفور یافت میشود.
برد در گویش لری به معنی سنگ است، در پرستشگاه بردنشانده سنگی هست که به شکل یک ستون در زمین نشانده شده است. بلندی این سنگ 5/3 متر و قطر آن 50 سانتیمتر است. باستان شناسان آنرا قدیمیترین پرستشگاه روباز ایرانی میدانند و کنده کاری آن به دوره هخامنشیان باز میگردد. این بنا در مسیر مسجد سلیمان به اندیکا جای دارد.
مورخان زادگاه کوروش را (آنشان) ناحیه ای در کنار ایلام (بختیاری امروز) دانسته اند. دلیل این گروه از نویسندگان اعلامیه خود کوروش معروف به استوانه کوروش است که در بابل کشف شده است. زیرا کوروش در اعلامیه مذکور خود را پادشاه (آنشان) دانسته و نامی از پارس بمیان نیاورده است. این نویسندگان معتقدند که چون کوروش پادشاه (آنشان) بوده , زادگاه وی نیز باید (آنشان) باشد.
گروه دیگری از تاریخ نویسان نیز بر این عقیده اند که چون پادشاه ماد برای غلبه بر کوروش به (انشان) که کوروش با لشکر خود در آنجا بوده , لشکر کشی کرده , بنابراین زادگاه و محل سکونت کوروش نیز باید (انشان) باشد.
زمان ورود لرها به ایران
پایگاه خبری تحلیلی بویرنیوز (BoyerNews.com ) :
یک دوستدار میراث فرهنگی گفت: قوم لر و کرد که در جنوب و جنوب غربی ایران زندگی میکنند از ساکنان اولیه ایران هستند.
به گزارش بویرنیوز، یونس شفیعی در گفتوگو با ایسنا منطقه خوزستان اظهار کرد: لرها که جمعیت زیادی از ایران را تشکیل میدهند از ساکنان اولیه ایران، قبل از ورود آریاییها بودند. لرها از جمله اقوامی هستند که تمدن شوش و عیلام را به وجود آوردند.
وی ادامه داد: اکثر لرها در جنوب ایران و در استانهایی همچون خوزستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر و چهارمحال و بختیاری زندگی میکنند و فقط در لهجه و گویش تفاوت دارند در غیر این صورت زبان اصلی همه آنها لری است.
شفیعی با اشاره به اینکه بسیاری از واژهها و اصطلاحات لری در زبان ایرانیان باستان و در کتابهایی همچون اوستا، شاهنامه و در بسیاری از بخشهای ادبیات کلاسیک وجود دارد، گفت: با توجه به اینکه این اصطلاحات بار معنایی خاصی در فرهنگ ایرانی دارند این حساسیت را میطلبید تا عدهای جمع شوند و واژگان لری را گردآوری کنند.
وی افزود: ما معتقدیم که شعر لری برگرفته از زبان مادری ما است و زبان مادری همچون شیر مادر بر گردن ما حق دارد.
این دوستدار میراث فرهنگی همچنین از وجود انجمن ادبی “بلازه” خبر داد و گفت: این انجمن در نشستهایش پیرامون شعر لری، ظرفیتهای شعر لری، نقد ادبی و خط مشی صحیح شاعرانی که میخواهند نسبت به شعر لری اهمیت نشان دهند و فعال باشند فعالیت میکند
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
info@boyernews.com
بختیاری
بَختیاری نام یکی از قومهای بزرگ لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زاگرس میانی سکونت دارند. (لر کوچک نیز نقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند). برای اولین بار حمدلله مستوفی در شمارش طوایف لر بزرگ از بختیاری نام برده است طایفهای که ظاهراً بعدها قدرت و شوکت بیشتری یافته و سرانجام اکثر منطقه لر بزرگ با همان نام بختیاری شناخته شده است.در روزگار صفوی نام بختیاری از واژه? بختیاروند که یکی از طایفههای مهم این منطقه بود بر روی لر بزرگ نهاده شد. با این حال منابع تاریخی در اوایل سده? هشتم نام بختیاری را متذکر شدهاند. در اوایل پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بختیاری جزء خاک فارس بود و رود کارون جداکننده? فارس و عراق عجم بهشمار میآمد. از سال 1252 قمری بختیاری گاهی جزء فارس و گاهی جزء حکومت خوزستان بود. بختیاریها در طول تاریخ منطقه همواره حضور سیاسی- نظامی و اقتصادی موثری داشته اند، به ویژه حضور ایشان در انقلاب مشروطه بسیار برجستگی دارد. نخستین کسی که تلاش در مستند کردن تاریخ بختیاریها کرد و در مورد آنان کتاب نوشت سردار اسعد بختیاری است که در کتاب تاریخ بختیاری به شمهای از گذشته بختیاریها و سایر لرها اشاره کرده است . از نظریاتی که درباره نام بختیاری وجود دارد اینست که بختیاری ها همان باختری ها یا ساکنانِ زاگرسِ باختری هستند. بختیاریها سلسله اتابکان لر (هزار اسفیان) را تشکیل دادند که مرکز آن ایذه بود.
سوگ در آوازهای بختیاری
تفاوت بارز مردمان اعصار گذشته با انسانهای عصر ماشین، نوع نگاه به زندگی و پدیده های پیرامونی آن است. برای یک آدم قرن بیست و یکمی، مرگ یعنی خداحافظی با زندگی، تولد یعنی افزایش جمعیت کره زمین و ازدواج یعنی قراردادی به منظور زندگی مشترک تا آنجا که امکان داشته باشد. |
منــــــــــــــــبـــــــع |
کامران یوسف شهروی
یا رب
ای توبهترین قصه ی هر عصروزمان
ای پادشه مملکتِ کون و مکان
ای خالق گنج ِ هنر و زیبایی
ای آنکه زپشت هر دری پیدایی
ای نور نمایان که نداری همتا
ای گمشده ای که کرده ای در جان جا
ای واحدویکتاورحیم و رحمان
ای خالق کل شی ء وای صاحب جان
گمگشته منم تودیده ی بینایی
سرگشته ی کوی توام از شیدایی
راضی بنما مرا به آنچه خواهی
ای کاشف کرب و کاشف تنهایی
کامران یوسف شهروی
آریوبرزن | |
---|---|
نگارهای نو از آریوبرزن |
|
زادروز | 368 پیش از میلاد آیاپیر |
درگذشت | 330 پیش از میلاد کوههای زاگرس |
محل زندگی | ایران |
ملیت | ایرانی |
نژاد | آریایی |
شناختهشده برای | مقابله با سپاه اسکندر |
خویشاوندان | خواهر یوتاب، پدر فارنابازوس Pharnabazus |
آریوبَرزَن (به یونانی: Aριoβαρζ?νης) نام سردار ایرانی بود که در کوههای پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند. نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته میشود که به معنی ایرانی باشکوهاست.
نبردگاه آریوبرزن و اسکندر تاکنون محل اختلاف بوده است. ولی همه ی تاریخ نگاران با توجه به نشانه هایی که تاریخ هرودوت از این محل به دست می دهد، اتفاق نظر دارند که این نبرد در مکانی در استان کهگیلویه و بویراحمد کنونی صورت گرفته است.اما در باب محل دقیق این نبرد دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول، تنگ تکاب -در مرز کهگیلویه و بویراحمد با خوزستان- را که چند سال پیش سد مارون در آن احداث شد به عنوان محل نبرد معرفی می کند. دیدگاه دوم با استناد به برفی بودن تنگه ی محل نبرد در متن هرودوت، تنگ تامرادی -در نزدیکی یاسوج- را مکان این نبرد می داند. البته سایر نشانه های ذکر شده در کتاب هرودوت -مانند موقعیت استراتژیک تنگ تکاب نسبت به غرب و جلگه ی خوزستان، راهنمای «لیکه ای» اسکندر و...- بیشتر با دیدگاه اول سازگاری دارند. به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان که تاریخنگاران نامش را لیبانی نوشتهاند راه گذر از کوهستان را به مقدونیان نشان میدهد و اسکندر میتواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد گفته میشود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت میکشد. آریوبرزن با 40 سوار و 5000 پیاده خود را بیپروا به سپاه مقدونی رسانده و شمار بسیاری از یونانیان را کشته و خود نیز تلفات بسیاری داد اما موفّق گردید از محاصره? سپاه مقدونی بگریزد.
چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشکر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطره? سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته میشود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بودهاست.
بر پایه یادداشتهای به دست آمده از کالیستنس تاریخ نگار اسکندر، 12 اوت سال 330 پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه دربند پارس که منطقهای کوهستانی و سختگذر است متوقف شدند و در این منطقه درگیری میان اسکندر و آریو برزن رخ داد. به گفته اسکندر بعد از ورود به سرزمین ایذج خورشید را به مدت سه شبانه روز بچشم ندیدم بعلت انبوه درختان و ازیاد باران. اسکندر با یک هنگ ارتش ایران که شامل 1000 تا 1200 نفر بود به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش دهها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده آن آریوبرزن نیز کشته افتاد.
آرامگاه آریوبرزن در میانه کوهی، نزدیکی روستای میراثخون،از روستاهای استان کهگیلویه وبویراحمد ،واقع شده است ،که این آرامگاه در زبان محلی،به کوه تراش دی و دوور(مادر و دختر) معروف می باشد،متاسفانه مکان ارامگاه این سردار بزرگ هخامنشی،در تاریخ ایران ناشناخته باقی مانده است،و هیج گونه سند،و اثری از این مکان ،در اسناد و دانش تاریخی ایران و جهان،وجود ندارد.
مبعث نور
مبعث نور است و آن نور مبین
منتخب شد رحمتُ الِْلّعالمین
آمده احمد رسولِ آخرین
نور حق بر آسمان و بر زمین
تازبهر اِنس و جن آرد پیام
تا کشد بهرِ بُتان تیغ از نیام
تا شود اسوه برای موءمنین
نور حق ، مولا ، رسوالله ، امین
آمد آن زینت ده غار حرا
بهترین خلقِ خدا در بین ما
رهنمای نیک و شافی در جزا
اسوه ی احسن ، محمد ، مصطفی
وارث جمع رسول ، مرد فصیح
آخرین حجت پس از دین مسیح
آمده تا خاتمی باشد بر این
اجتماعِ انبیاء و مرسلین
آمد احمد ، مصطفی ، ختم رُسُل
فاعل شق القمر ، آن عقل کل
آنکه مهدی از سلال پاک او
چون علی ای هست سینه چاک او
آمده تا بهرِ اولاد بشر
ره گشا باشد به هنگامِ خطر
آن خطر کو باشد اندر جانمان
وان که گاهی پُرکند انبانمان
آمده تا آورد خُلقِ نکو
بر وی و اهلش درود حق بگو
بر نبی بفرسته صلوات و سلام
هر کسی فهمیده پایان کلام
کامران یوسف شهروی