سفارش تبلیغ
صبا ویژن

( کامران یوسف شهروی ) کتاب ها سرسحر - پگاه بیداری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

می برد دلتنگی صدقافله

می برد دل تنگیِ صد قافله


شکر نعمت های بی پایان تو

کی توانم کرد  ای بی منتها

فارغ از هر نعمتی میگردمی

صد دگربینم چو هاله گرد  من

وارد دشتی پر از الطاف تو

وارد یک سینه لبریزِ صفا

یک نیستان پرزاسرار خدا

درتفکر غرق میگردم دمـی

خواب می آید دگر

نرم نرمک ، پر تـوان

تابردباخود دوباره نرگسی

تابرد سودای نی رادورتــر 

تابرد جایی که بوی خوب تو

مست گرداند ومیثاقی دگر        

باز هم عهدی دگر

یاکه تجدید همان عهدِ کهن

بازهم می بیندش

جام صحبای الست

جام صحبای تو را

باز در روئیای شیرینی دگـــر

میشود یک بار دیگر مستِ مست

میکند بار دگر دُردی کِشـی

میشود لبریز جانی خسته باز

می برد دل تنگیِ صد قافله

باز می سازد  بنایی خسته را

دل، دوباره میشود

لحظه ای دیگردوباره نرگسی

بازمیگردد دوباره ازسفر

باهزاران توشه از آرامها

پرزآرام وفراتر ازامید

تازنوآغاز گردد زندگی

تازنوآغاز گردد بندگی

 

 

 

کامران یوسف شهروی