شب پرستان
شب پَرستان
گوهرت از چه می زنی بر سنگ
میشوی با فرومایه همرنگ
اُف به بالا اگر بیاندازی
چهره رامیکنی پُرزصد ننگ
بهترین حربه از بهر ایشان
بسـتنِ این زبان پر آهنگ
گربه را گر به هرسوفکندی
آیَدَش عاقبت بروی چنگ
ابلهندوسخنگو چو طوطی
درعمل هردوپاها یشان لنگ
تیغ آهن به سنگ پولادی
به رود تابه دلهای پُرزنگ
گرشوی همرَه ِشب پَرستان
عاقبت میشوی خار و دلتنگ
به زبانی که گیرد خموشی
تا به بیهودگی رود در جنگ
کامران یوسف شهروی