بیداری
بیداری
نه خوابم می رود امشب
نه مشتاقم به بیداری
عجب حالی است
این حالـم
به مثلِ خَلسِه ای جاری
چه با من کرده ای بانو
تمامم پُر زِ آرامـی
تمامِ خستگی ها رفت اَزدل
بَه عجـب کاری
تو خوابم کرده ای شاید
چه خوابی خوش
که اَصلاً خواب نه
این عین بیــــداری