چه خوبم را در آوردی
چه خوبم را در آوردی
چه خوبم را در آوردی
چه آوردی سرِ این دل
چه آوردی؟
چه سوغاتی
چه آوایی ، چه پروازی
چه شوری داده ای ما را
چه آوازی
چه آبادی
چه جانی در وجود منِ
چه غوغایی
چه فریادی
چه خوبم کرده ای ازنو
چه سرسبزی درونِ جانِ ما کردی
چه خوبم را در آوردی
درونِ پیله ام
بَه بَه
چه مرواریدی ازجانِ صدف
بیرون نمودی تو
به معجونِ نگاهت ، معجزه کردی
زِشاخِ خُشکِ دل
صدها شکوفه
وااااااای ، شایدهم
به افسونِ نگاهت شد ، که خوبم را در آوردی
چه خوبم را در آوردی