آفت ثمر
شددرختی درمیان بوستان
پرثمرازمیوه سرخ رمان
غرق شدسرگرم شادی و سرور
گوکه حولش راندیده گشته کور
نی به کس کاری نه آزارش رسید
سرفرو درجیب خود دورش ندید
بوی عطرومیوه ورنگ ولعاب
باعث آزوطمع شد در شباب
هرکه سنگی درکف آمد سوی او
تازندبرمیوه ها از زیرورو
هجمه آمدبرسرش ازهرطرف
هرکه تجهیزی نموده بر دو کف
شدسراسرناله و آه و فغان
آن درخت پرثمر در داستان
ناله زد یا رب چه کردم من مگر؟
جزکه میوه شد تنم فصل ثمر؟
سخت کوشیدم به گرما در تموز
در زمستان سخت سرکردم به سوز
تاکه بعدآن همه سختی ثمر
شدنصیبم میوه شیرین وتر
سیل هجمه با ثمریکجا رسید
بدتراز آزوطمع آدم ندید
زان میان آمد ندایی سوی او
هرکه را محصول باشد این بجو
بیدمجنون کی شود آماج تیر
کاج را کی میزندبا سنگ سیر
گردهی میوه هجوم آید برت
سنگها آید زهرسو برسرت
میوه گردادی به سویت تیرها
میشود سیلی چوصد شمشیرها
این بود رسم جهان زشت وبد
هرکه را باشدثمرسنگش دوصد