سفارش تبلیغ
صبا ویژن

( کامران یوسف شهروی ) کتاب ها سرسحر - پگاه بیداری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کاشکی من بابا بودم

کاشکی من بابا بودم مثل بابا

 

پدرم وقتی که من بچه بودم

روزای تعطیل هفته یه جوری

سرِ ما روگرم میکرد

یه جوری معجزه آسا خوشی رو

مهمون دلها میکرد

پدرم یه پارچه مهربونی بود

با صفا بود به خدا

بعضی روزا دستامونو میگرفت

آبه گوشتی رو که مادرپخته بودم برمی داشت

و می رفتیم همگی یه جای خوب

یه جایی که تا حالا هم وقتی که یادم میاد

کیف می کنم

پدرم ماشین نداشت

راستش اصلا وضع مالی بابا

خیلییم خوب و براه نبود مثل حالای ما

اما اون یه چیزی داشت

یه چیزی که من حالا

دوست دارم هرچی که دارم رو بدم

تااونو داشته باشم

اون برای بچه هاش حوصله داشت

اون برای بچه هاش وقت می گذاشت

با اونا بازی می کرد

وقتی که خونه میومد بعد کار

همه ی وقتشو صرف ما میکرد

اصلا انگاری بابا غصه نداشت

اصلا انگار که بابا

هیچ کس و هیچ کاری غیرما نداشت

کاشکی من بابا بودم مثل بابا

 

 

کامران یوسف شهروی